ناگفته های آقای نویسنده از سانسور سریال «دلدادگان»
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۰۵۰۰۷۴
بابک کایدان که همراه با مهدی محمدنژادیان نگارش سریال «دلدادگان» را عهدهدار است، درباره طرح اولیه این مجموعه گفت: طرح اولیهای که برای این سریال وجود داشت، مدل رفتن به گذشته و در واقع همان مدل فلشبکی بود که روال مرسومی در سریالهای تلویزیونی است، اما در ارتباط با مجموعه «دلدادگان» پیشنهادی را مطرح کردم و آن این بود که ساختار سادهتر و متفاوتتری را نسبت به فلش بکها داشته باشیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پرشهای زمانی که غیرمنطقی هستند
وی دربارهی خروجی فصل دوم و پرداختن به ماجرای جنگ و پرشهای زمانی که بعضا اینگونه عنوان شده غیرمنطقی هستند و به نوعی سطحی طراحی شدهاند، توضیح داد: ما به طور کلی در یک سکانس به صحنه مربوط به جنگ در زمان انقلاب پرداختهایم و علت آن این بود که برای ایجاد ارتباط بین دو کاراکتر اصلی و بازیگر نقش مالک و مرضیه نیاز به یک بستر دراماتیک از جنس آن آدمها داشتیم. بستر دراماتیک برای این افراد با توجه به قصهای که برای آنها تعریف میکنیم این است که یکی از کاراکترها با ازدواج فرزانه با مالک مخالف است اما بعد از آن خودش همسر مالک میشود. این ماجرا نیاز به یک بستری بود که صرفا نمیتوانستیم در یک ماجرای عاشقانه عادی در یک شهر آن را روایت کنیم، بنابراین نیاز به رویدادهایی داشتیم که متناسب با آن آدمها اتفاق بیفتد. به عنوان مثال شخصیت مرضیه و پدرش که فردی انقلابی است و فعالیتهای انقلابی داشته است طبیعتا اگر قرار بود به کاراکتر مالک اعتماد بکند و مرضیه به این کاراکتر دل ببندد نیاز به بستری متفاوت بود که در قالب جنگ روایت شد.
اودر همین زمینه درباره پرش زمانی که در سریال مخاطب را دچار سردرگمی کرده است نیز توضیح داد: واقعیت این است که ۱۵ قسمت فصل دوم ما فاصله زمانی ۹ سال را روایت میکند و برای ما موقعیتهای دراماتیک قصه و روند شخصیتها مهم بود. اینکه وقایع نگارانه جلو برویم و بگوییم شخصیتها با چه اتفاقاتی روبرو شدند. از این جهت یک پرشها و گذرهایی داشتیم که فکر میکردیم مخاطب دوست دارد آنها را ببیند. به همین دلیل به ویژه در دو سه قسمت اخیر پرش زمانی ما بیشتر است. برای اینکه به اصل داستان برسیم و فصل دوم ما یک کار الف ویژه نبوده است و برآورد ما برآوردی نبود که خیلی بتوانیم روی آن فضا مانور بدهیم. به دلیل اینکه هزینه آن بیش از هزینه زمان حال میشد. برای ما فقط ملودرام قصه مهم بود که مخاطب آن را ببیند. زمانی که مخاطب این روند را میدید برایش کافی بود که چه اتفاقی افتاده است و سپس به مرحله بعدی ورود پیدا میکرد. بنابراین خیلی نمیخواستیم به این فصل جزئیات اضافهای که همان آب بستن محسوب میشود اضافه کنیم.
اغلب سریالها در فاز میانی دچار افت میشوند
نویسنده سریال «دلدادگان» با بیان اینکه فصل دوم این مجموعه در نظر مخاطبان رضایتبخشتر بوده است، تاکید کرد: فصل دوم به دلیل حضور حرفهای بازیگران و همچنین روایت قصهای که در فضای نوستالوژی دیده میشود، مخاطبان با آن بیشتر ارتباط برقرار کردند و آمار مردمی نشان از این دارد که در فصل اول به دلیل حضور بازیگران جوان مخاطبان کمتر با آنها ارتباط برقرار کردهاند اما در فصل دوم با بازیگران ارتباط خوبی برقرار کردهاند.
کایدان درباره مقایسه کیفی فصلهای اول و دوم سریال «دلدادگان»، اظهار کرد: فصل دوم جذابتر از فصل اول است. این مجموعه شروع کارش را با فیلمبرداری فصل دوم زمانی آغاز کرد که شرایط سازمان صداوسیما هم شرایط مناسبتری بود و توانستیم پروداکشن کار را سنگینتر پیش ببریم. اگر بازسازی فضاها در فصل دوم را ببینید به این نکته میرسید و اتفاقا در زمان فصل اول که زمان حال است کمی به دلیل مواجهه با مسائل مالی مجبور بودیم بخشهایی از کار و برخی لوکیشنها را حذف کنیم و شرایط سختتری در فصل اول داشتیم. در واقع قصه زمان حال ما قصه عاشقی کاراکتر امیر و ارغوان است که اگر مخاطب با آن ارتباط برقرار کند، اتفاق خوبی از نظر بازخورد برای این مجموعه میافتد، اما بازخوردهایی که داشتهایم نشاندهندهی این است که مخاطبان با فصل دوم بیشتر ارتباط برقرار کردهاند. به هر حال برای همه فصلها زحمات زیادی کشیده شده است و برای من نویسنده هیچ فرقی ندارد که کدام فصل جذابتر بوده است چرا که تمام توانمان را برای کار گذاشتهایم اما اینکه چه اتفاقی میافتد که مخاطبان با یک فصل بیشتر ارتباط برقرار میکنند به دلیل اوج و فرودهایی است که در قصه وجود دارد و قابل پیشبینی نیست. این قصه رازها و پیچهایی دارد که تا پایان سریال به سوالات مخاطبان پاسخ خواهد داد.
او با بیان اینکه در حال حاضر اغلب سریالهای تلویزیون در فاز میانی دچار افت میشوند، اظهار کرد: سعی کردهایم با تغییر فضا و رفتن به زمان گذشته و استفاده از بازیگران جدید، طراوتی در کار چه از لحاظ قصه و چه به لحاظ بازیگران ایجاد کنیم.
شخصیتپردازیها مهمتر از خود داستان بود
این نویسنده درباره قصه سریال «دلدادگان» یادآور شد: برای من بیش از آنکه قصه مهم باشد شخصیتپردازیها مهم است. در واقع اهمیت شخصیتی دوستداشتنی و باورپذیر برای من مهمتر از داستان است و به این قائل هستم که اگر شخصیت خوبی را خلق کنم و باورپذیر باشد برد بیشتری نسبت به خود داستان دارد. همانگونه که سریالها و آثار دیگر نشان داده است، بیشتر شخصیتهای دوستداشتنی هستند که در یاد مخاطب ماندهاند تا داستان؛ به عنوان مثال زمانی که شما سریال «پدرسالار» را به خاطر میآورید، شخصیت محمد علی کشاورز با کاراکتر اسداللهخان و یا کاراکتر آذر با بازی کمند امیرسلیمانی است که شما آن را به خاطر میآورید.
بازی باورپذیر حمید گودرزی و شاهرخ استخری در نقش منفی
کایدان درباره بازی بازیگران به ویژه در فصل دوم و انتخاب آنها اظهار کرد: شخصیت حمید گودرزی یکی از بهترین شخصیتهاست که کاملا با آن چیزی که در نگارش قصه داشتیم باورپذیر شده است و یک نقش منفی خوب را ایفا کرده است. به طور کلی ما دو نقش منفی در سریال میبینیم یکی حمید گودرزی که برای مخاطب قابل لمس است و دیگری کاراکتر هاتف که شاهرخ استخری ایفاگر نقش آن است که فکر میکنم در اجرا با هدایت منوچهر هادی به عنوان کارگردان این دو نقش در سریال دلدادگان به عنوان دو کاراکتر منفی در یادها میماند. در این شرایط محدود که بازیگران کمتر با تلویزیون همکاری میکنند و دست ما برای انتخاب بازیگران کاملا باز نیست فکر میکنم انتخاب بازیگران در این سریال بهترین انتخابهای ممکن بوده است. از آرش مجیدی تا لیندا کیانی و مابقی بازیگران بازیهایی باورپذیر داشتند.
سانسور به «دلدادگان» لطمه زد؟
او در بخش پایانی گفتوگوی خود درباره حذف برخی صحنههای مجموعه «دلدادگان» که آیا لطمهای به کار نزده است؟ توضیح داد: در بخشهای آغازین کار، دیالوگهایی از کار حذف شد. به طور کلی اگر سانسور باعث تقطیع بخشی از قصه شود که به روند داستان ضربه بزند، میشود گفت سانسور اتفاق افتاده است ولی اینکه موردی، کلمهای، جملهای و یا پلانی باشد که با سیاستهای روز حذف شود خیلی معنی سانسور به آن معنا را نمیدهد. از طرفی این را در نظر بگیرید که کارگردان زمانی که یک اثر را میسازد به ویژه کاری که در شرایط سخت با چنگ و دندان آن را ساخته است، طبیعتا حساسیت بر روی کارش بیشتر میشود، چرا که روال کار روال طاقت فرسا و سختی بوده است و همین سانسورهای کوچک عوامل را آزار میدهد. اما اینکه بگوییم در این کار با سانسور صداوسیما مواجه بودهایم اینگونه نبوده است. از طرفی با توجه به اینکه میدانستیم خط و مرزها چیست، خطوط قرمز را کاملا رعایت کردیم. در عین حال که کار خنثی و بیخاصیتی نیست.
بابک کایدان درباره فصل سوم نیز یادآور شد: هر قسمت از فصل سوم برای خود اوجی خواهد داشت. در فصل سوم اوج کشمکشها، گرهگشاییها و گرهافکنیها را خواهیم داشت. این فصل هم به دل مردم خواهد نشست و آن را دنبال خواهند کرد اما به طور کلی توانستیم تا اینجا، کار آبرومندانهای را تولید کنیم و با وجود کاستیهایی که داشته است توانسته است مخاطبان را جذب کند. مهمترین حساسیت ما این بود که مخاطبان را پای کار بنشانیم که این اتفاق افتاد همچنین مهم بود که به وقت و شعور مخاطب توهین نشود. همه این موارد بزرگترین رسالتی بود که به عهده ما بود که انجام دهیم و امیدواریم که مخاطب راضی بوده باشد.
منبع: افکارنيوز
کلیدواژه: جنگ انقلاب ازدواج تلویزیون بازی سریال ایرانی دلدادگان سانسور در تلویزیون
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۰۵۰۰۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کتابهایی که اگر فیلم شوند، پرفروش میشوند
گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، مهناز سعیدحسینی- مریم قربان زاده نویسنده شناخته شدهای در کشور ما است که عموماً او را با کتاب «خاتون» و «قوماندان» که توجه و تقریظ رهبر انقلاب را به دنبال داشت، میشناسند، اما این نویسنده صاحب سبک کتابهای متعدد و قابل توجهی در حوزه ادبیات دفاع مقدس با تمرکز ویژه بر روی نقش بانوان دارد که نه تنها هم قد و قواره خاتون و قوماندان هستند، بلکه حتی میتوان این کتابها و ویژه حوض شربت این نویسنده را یک سر و گردن بلندتر هم دانست. با این بانوی نویسنده گپ و گفتی درباره ادبیات دفاع مقدس و نقش زنان در این ادبیات داشتیم که با هم در ادامه میخوانیم:
خانم قربان زاده! از نظر شما اهمیت پرداختن به شخصیت مادران و همسران شهدا یا جانبازان چیست؟ این پرداخت چه کمکی میتواند به وضعیت امروز ما در حوزه زنان بکند؟
ما در جامعه و به خصوص در مورد نوجوانها نیاز به الگو داریم. از این منظر خواندن از موفقیتها و توفیقات افراد حتماً اثرگذار خواهد بود و به تغییر دیدگاه خیلی از خانمهایی که مشکلات و مسائل زندگی شان تقریباً شبیه آنها است، کمک میکند. کلاً قصه گویی ما ایرانیها سر همین ماجرا است. از کودکی دنبال این مسئله بودیم که ببینیم آن شخص چطور مشکلش را حل کرد و در آن افسانه چه اتفاقی افتاد و برای آن اسطوره چه مسئلهای پیشآمد و بعد بعد به خودمان بگوییم پس تو هم میتوانی همان راه را بروی و موفق شوی.
الگویی برای زنان امروز
زن امروز جامعه ما یک مقدار سردرگم شده است. نمیداند که دقیقاً از خودش چه میخواهد. دلش میخواهد یک مادر خیلی خوب و کامل باشد، دلش میخواهد تحصیل کرده در مدارج عالی باشد، دلش میخواهد یک مانکن باشد ... نمیداند چه میخواهد و به همین دلیل هر دری را میزند تا ببیند کدام یک از این جنبهها میتواند او را به آرامش برساند. دیدن الگوها و شنیدن زندگی آنها از این جهت که این راه را نشان میدهد و الگویی میشود تا به راه دیگری هم فکر کرد و طور دیگری هم نگاه کرد، اهمیت دارد.
کیفیت کتابهای منتشر شده در این زمینه چگونه است؟
آن چنان نیست که انتظار میرود و لایق این حوزه است. علی رغم تنوعی که به لحاظ موضوعات و افراد و سوژهها و زندگیهایی که بازتاب داده میشود، کتابها خیلی متنوع نیستند؛ یعنی انگار روی یک سیر خط زمانی پیش میروند. هرچند همه آنها یک جاهایی باهم دیگر فرق میکنند اما در نهایت یک زندگی شبیه زندگی یکی دیگر شد. گرچه سبک زندگی آدمهایی که در این مسیر هستند تا حدودی شبیه هم هست، اما این شباهت یک وقتهایی باعث شده که خواننده را نتواند قانع برای خواندن کتاب جدید کند. تعجیلی هم که ناشرها دارند برای کتابهای این سبکی که به فلان مراسم و به فلان تاریخ برسد و در کنارش عدم همکاری خانوادهها باعث میشود نویسنده فراغ بال نداشته باشد و نتواند ان چنان که دلش میخواهد بنویسد همین منجر میشود به کتابسازی.
حجم کار زیاد است و همه دلشان میخواهد در این حوزه باشند و برای خودشان کلی تکلیف و وظیفه تعیین کردهاند، اما به لحاظ کیفیت آنچه که باید باشد نیست. ضعف ادبی و قدرت مانور ادبیات، به لحاظ تاریخی و نگاه جدید و خلاقی که نویسنده باید داشته باشد بر فقر آثار می افزاید و همینها دست به دست هم میدهد که این کارهای ضعیف بر کارهای قوی غلبه کند و کارهای قوی چوب کارهای ضعیف را بخورد.
ضربه به ادبیات پایداری و کتابهایی که طعم و نمک ندارند
این کتاب سازیها چه آسیبی میزنند و در مقابل چه کار باید کرد؟
دلم میخواهد به نهادها و ارگانهای مسئول بگوییم که کاری نکنند! حداقل در حوزهی ادبیات و بحثهای رسانهای کاری نکنند. ما بیشترین ضربه را از همین نهادها و ارگانها و سازمانهایی خوردیم که دلشان میخواست بیلان کاری پر کنند و زودتر طرحها را به تولید برسانند و کتابها را منتشر کنند و لیست بدهند و جدول پر کنند. علی الخصوص بسیاری از اینها نگاه ادبی به کتابها ندارند؛ نگاه اعتقادی دارند و آن احساس تکلیف_ که حتماً محترم و مقدس است_ باعث ورود آنها شده اما بیشتر آسیب میزنند. چقدر از ادبای کشور و اهل پژوهش و ادبیات، در مصادر تولید کتابهای حوزه دفاع مقدس هستند؟ چقدر رستههای نظامی یا دولتی در مناصب تولید این آثارند؟ در این شکل دیگر آن شانیتی که کار ادبی باید داشته باشد و در ادبیات پایداری خودش را نشان بدهد، ندارد. چون آن ارگان و نهاد و موسسه دنبال این هستند که زودتر کتابش دربیاید و بعد بتواند آن را بگذارد روی میز و جلو بقیهی نهادها و ارگانها بگوید مثلاً من این کتاب را چاپ کردم و این سوژه ما بوده و مسائل این چنینی...
این کارها به ادبیات پایداری آسیب زده است. بسیاری از این کتابها خشک و بیروح هستند و طعم و نمک ندارند.
نظرتان درباره جایزهها چیست؟
جایزهها با هدف رشد و شناسایی و تشویق نویسندههاست اما عملاً جایزهها برای کتابهای سفارشی خود نهادهای سفارش دهنده است. وقتی خودشان کتاب مینویسند، خودشان تقدیر و خودشان چاپ میکنند باید خودشان هم کتاب را بخوانند!
این قسمت ماجرا آزار دهنده است و کار برای نویسندههایی که بخواهند مستقل کار کنند و زیر بلیت کسی نباشند، سخت است و نامشان در لیست کاندیداهای جوایز قرار نمیگیرد.
اعتبار جوایز به آثاری است که بر میگزینند. انتخاب آثار ضعیف به صرف این که سفارش دهنده یا ناشر یا داوران دستی در تولید آن داشتهاند، ضربه زدن به اعتبار جوایز ادبی است و نویسندگان اصیل ترجیح میدهند اصلاً در چنین جوایزی شرکت نکنند.
یعنی شما معتقد هستید برای تولید آثار بهتر و بیشتر در حوزه دفاع مقدس به حمایت نهادها و ارگانها هیچ نیازی نیست؟
این حمایتها و احساس تکلیفهای نادرست باعث شده ما با لشکری از آدمها مواجه باشیم که توهم نویسندگی دارند. فضا آن قدر بیدر و پیکر شده که همه دل شان برای شهدا میسوزد و احساس میکنند باید قلم دست بگیرد و بنویسد. اما این افراد ادبیات را نمیشناسند و با شرکت در چند کلاس و دوره فکر میکنند نویسنده شدهاند. نویسندهای که رمان نخوانده و ادبیات و سبکها و اصلاً جریانات ادبی را نمیشناسد، چطور میتواند نویسندگی کند؟ به صرف اینکه قلم خوبی دارد؟
قلمهایی که نیاز به رشد دارند
این قلم قابل احترام است اما همان قلم نیاز به رشد و پرورش دارد. با چهار تا کارگاه و کلاس نویسندگی که آدم نویسنده نمیشود. اما این اتفاق دارد میافتد و کرور کرور از این مدل آدمها میآیند و کتاب مینویسند. هر چند با همان کتاب اول _متاسفانه بگوییم یا خوشبختانه _خلع سلاح میشوند و دیگر اقبالی به سمتشان پیدا نمیشود. این درد هم دامنگیر افراد است و هم دامنگیر ادبیات. یک بار یکی از ناشران از من خواست تا بر کار نویسندگانشان نظارت کنم. یکی از شروط من برای این کار این بود که این نویسندهها صد رمان برتر دنیا را خوانده باشند و لیست رمانهای خوانده شدهشان را به من بدهند. اما آن ناشر خندید و گفت شما خیلی توقعتان بالا است!
طبیعی است وقتی اینطور به ادبیات نگاه میکنند نباید منتظر کتابهای مانا و تأثیر گذار باشیم.
مساله مهم دیگر اینکه با وجود کتابهای ضعیف و سطحی، ما کتاب خوب در حوزه دفاع مقدس کم نداریم، چرا از این کتابها به اندازه کافی اقتباس نشده است و ما فیلم خوب دفاع مقدسی هم کم داریم؟
این را باید از کارگردانها و سینماگران و تهیه کنندهها بپرسید. سرمایه گذاری در این گونه موضوعات توجیه پذیر است و میتوانند سرمایهشان را برگردانند. مردم ادبیات پایداری را دوست دارند و از فیلمهایی که ساخته میشود استقبال میکنند.
چه طور میتوان یک زنجیره کامل از کتاب تا اثر هنری مثل تئاتر، فیلم، مستند، انمیشن و در کشور ایجاد کرد؟
سینمای ما هنوز نفهمیده که اصالت با متن و با کتاب است. همان طور که بازیگر نمیداند اصالت با کارگردان است و کارگردان از او مهمتر است. کتابهای خوب دفاع مقدس کارهای آمادهای هستند. علی الخصوص کارهایی که مربوط باشد به زندگی همسران شهداست، صحنههای نظامی و هزینه بردار هم ندارد که خرجش بالا باشد. سوژه این کتابها هم مورد نیاز جامعه است. اینکه در سالهای پس از پیروزی انقلاب سراغ این سوژهها نرفتند واقعاً برای من هم جای سؤال دارد. یک بخشاش شاید بحث همین رسانهها و مطبوعات و تلویزیون است که این نیاز را منتقل و این بستر را فراهم نکردهاند تا گفتوگویی بین نویسنده و فیلمنامهنویس یا تهیهکننده اتفاق بیافتد و نویسنده بتواند تهیهکننده و کارگردان را مجاب کند که آنچه نوشته است ارزش فیلم ساختن را دارد. گفتوگویی بین این دو گروه برقرار نمیشود.
به هر حال برای بسیاری از کارگردانها و تهیه کنندهها اقتصاد خیلی مهم هست و بالاخره بحث اقتصاد سینما چیزی نیست که آدم بتواند از آن بگذرد یا حتی بخواهد زیر سوالش ببرد اما بعضی از کارها و کتابهای دفاع مقدس آن قدر خوب هستند که اگر ساخته شوند بازخورد خوبی خواهد داشت و مطمئناً تهیه کنندگان میتوانند به بازگشت سرمایه خودشان مطمئن باشند. چه بسا که بیش از بازگشت سرمایه هم برایشان داشته باشد؛ چیزی که تا الان تجربه نشان داده فیلمهای خانوادگی طیب و طاهر با دیالوگهای خلاقانه و با صحنه پردازیهای فکر شده توانستهاند مردم را به تماشای خودشان بکشانند و موفق شوند.
انتهای پیام/